یا فاطمه زهرا س

  • خانه 

مادرم فاطمه،فرشته‌ی بهشته

30 فروردین 1404 توسط گمنام

مادرم فاطمه است و چشم امیدم به دعای مادر است،قابی به دیوار خانه‌ام زدم که رویش نوشته السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س) بی‌بی جان شما که حرم نداری خانه من حرم شما،هر کاری کنم تقدیم حضرت میکنم.

 

می‌نویسم بدون آن که بدانم تا چه اندازه نوشته‌هایم می‌توانند برای بانوی بهشت، خواندنی باشند. ای فاطمه زهرا، ای که هر آن چه خوبی است در تو جمع شده و هر آن چه بدی ست از تو دور مانده، لطف و محبت خود را شامل حال من کن. اگر دست‌های پاک تو میان من و پروردگار، پلی شود؛ لطف و رحمت خداوند بهتر شامل حالم خواهد شد.
مرا از این موهبت دریغ نکن. اگر تو نگاهی به زندگی من بیفکنی، حال و هوای زندگی‌ام خوش می‌شود و نسیم خنک بهشتی بر دنیایم می‌وزد. من طفل دردمندی هستم که به مادر بزرگوار خویش پناه آورده و امید دارم که دست نوازشگر مادر، غم‌های وجودم را برطرف سازد.

فاطمه جان، تو نخستین ستاره ای بودی که در عرش به خورشید نبوت رسیدی؛ ستاره ای نیلی به رنگ جراحت آسمان و زخم زمان. ای ام ابیها! ای مهربان ترین مادر، حبیبه حق و شفیعه ی حشر، پدر و مادرم فدای دست های مهربانت باد.

 

برای کسب اطلاعات بیشتر مادرم فاطمه به ایلیا مراجعه کنید.


تو محور آسمان ایثاری و اولین علت خلقت. ای مادر رسالت و همتای ولایت؛ به روزهایی می اندیشیم که پس از واقعه ی عظیم غدیر، همراه با حسنین به خانه های اهل مدینه می رفتی و با بیان وحیانی خویش حجت الهی را بر غافلان، تمام می کردی و بدین سان از آغاز، حمایت از ولایت، سرلوحه خصایل آسمانی ات بود.


غبار غم از سیمای زیبای علی می زدودی و بر زخم های فزون از ستاره ی پیکرش که نشان از رزم با باطل داشت، مرهم می نهادی. فتوحات مولا، رهین مهربانی توست. هنوز خطابه های رسایت سراج راه مجاهدان است و بر آفاق تاریخ می تابد. پاره تن رسول یار بودی و یگانه یاور یکتا ،امیر عاشقان. تلألؤ ذوالفقارعلی، وامدار عزم و عزت تو بود. آنگاه که بر بی بصیرتان و دنیا پرستان غضب می کردی، غضبناکی آفریدگار قادر، آشکار می شد. رضای تو رضای حق بود و با خرسندی ات، تمامت اهل عرش و ساکنان قدس، قرین شعف می شدند.يا زهرا (س) در ايام شهادتت دلهايمان را به سوي بقيع پر داده ايم…

 نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

دلتنگ حرم با صفاتم یا امام رضا

30 فروردین 1404 توسط گمنام

دلتنگی حرم چیز کمی نیست

دلتنگم،محتاج نگاهت هستم آقا جان صدایم را میشنوی؟؟دلی که پر پر میزند برای دیدن حرم و ضریحت😔اینقدر بدم که مرا به حرمت دعوت نمیکنی؟؟منتظرم که صدایم کنی،دعوتم کنی …..

 

به هوای حرمش می‌گذرد ایامم
کوهِ د‌َردم که کند نام “رضا” آرامم
ای سوره احسان و کرم آقا جان!
دیوانه‌ام از شوق حرم آقا جان!
ای کاش که من خاک خراسان بودم …
تا پا گذاری به سَرَم آقا جان

دستت را می‌گذاری روی مرزی ترین نقطه وجودت یک حس گمشده آهسته شروع میکند بـه جوانه زدن… سلام می
کنی چشمت مست تماشای گنبد طلا میشود… بو میکشی تا ریه هایت پر شود از عطر حضور نگاه مهربان امام رضا و احساس تازگی اندیشه هاي‌ خسته ات را فرا می‌گیرد… زیر لب زمزمه میکنی یا ضامن آهو یا غریب الغربا حواست بـه من هست؟ دلت را جا گذاشتی در حرم و گره اش زدی بـه ضریح امام رضا…

 

برای کسب اطلاعات بیشتر از دلتنگی حرم به ایلیا مراجعه کنید

 

 

از نگاه کردن به عقربه های دقیقه شمار ساعت که خسته شوی، از لحظه های تنهایی و بی همراهی که خسته شوی، از بغض های فرو مانده در گلویت که خسته شوی، از لبخندهای تلخ مصنوعی ات که خسته شوی، از ترس های کودکانه همیشگی ات که خسته شوی، از دلگیری های مُدامت که خسته شوی، از چشم های دل نگرانت که خسته شوی، از پاهای خسته در راه مانده ات که خسته شوی، از ناصبوری هایت که خسته شوی، از نارفیقانت که خسته شوی، از دنیای بی روحت که خسته شوی، از هجوم نامهربانی های دنیا که خسته شوی، از آرزوهای کالت که خسته شوی، اصلاً از دنیا که “بریده” باشی، آن وقت دلت می خواهد بروی یک جایی مثل حرم، بنشینی یک جای دنج توی صحن؛ زل بزنی به تک تک آدم هایی که نمی دانی چه روزگاری دارند، زل بزنی به کبوترهایی که گاهی دلت می خواهد جای آن ها باشی، زل بزنی به آسمان آرامِ حرم و کلی عشق، مهربانی و امید از آسمانش هدیه بگیری …

امام رضا جان دلتنگ مشهدت هستم،بطلب آقا جان.

 

 نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

دلتنگ حرم با صفاتم یا امام رضا

30 فروردین 1404 توسط گمنام

دلتنگی حرم چیز کمی نیست

دلتنگم،محتاج نگاهت هستم آقا جان صدایم را میشنوی؟؟دلی که پر پر میزند برای دیدن حرم و ضریحت😔اینقدر بدم که مرا به حرمت دعوت نمیکنی؟؟منتظرم که صدایم کنی،دعوتم کنی …..

 

به هوای حرمش می‌گذرد ایامم
کوهِ د‌َردم که کند نام “رضا” آرامم
ای سوره احسان و کرم آقا جان!
دیوانه‌ام از شوق حرم آقا جان!
ای کاش که من خاک خراسان بودم …
تا پا گذاری به سَرَم آقا جان

دستت را می‌گذاری روی مرزی ترین نقطه وجودت یک حس گمشده آهسته شروع میکند بـه جوانه زدن… سلام می
کنی چشمت مست تماشای گنبد طلا میشود… بو میکشی تا ریه هایت پر شود از عطر حضور نگاه مهربان امام رضا و احساس تازگی اندیشه هاي‌ خسته ات را فرا می‌گیرد… زیر لب زمزمه میکنی یا ضامن آهو یا غریب الغربا حواست بـه من هست؟ دلت را جا گذاشتی در حرم و گره اش زدی بـه ضریح امام رضا…

 

برای کسب اطلاعات بیشتر از دلتنگی حرم به ایلیا مراجعه کنید

از نگاه کردن به عقربه های دقیقه شمار ساعت که خسته شوی، از لحظه های تنهایی و بی همراهی که خسته شوی، از بغض های فرو مانده در گلویت که خسته شوی، از لبخندهای تلخ مصنوعی ات که خسته شوی، از ترس های کودکانه همیشگی ات که خسته شوی، از دلگیری های مُدامت که خسته شوی، از چشم های دل نگرانت که خسته شوی، از پاهای خسته در راه مانده ات که خسته شوی، از ناصبوری هایت که خسته شوی، از نارفیقانت که خسته شوی، از دنیای بی روحت که خسته شوی، از هجوم نامهربانی های دنیا که خسته شوی، از آرزوهای کالت که خسته شوی، اصلاً از دنیا که “بریده” باشی، آن وقت دلت می خواهد بروی یک جایی مثل حرم، بنشینی یک جای دنج توی صحن؛ زل بزنی به تک تک آدم هایی که نمی دانی چه روزگاری دارند، زل بزنی به کبوترهایی که گاهی دلت می خواهد جای آن ها باشی، زل بزنی به آسمان آرامِ حرم و کلی عشق، مهربانی و امید از آسمانش هدیه بگیری …

امام رضا جان دلتنگ مشهدت هستم

 

 نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

زندگی روستایی

23 فروردین 1404 توسط گمنام

زندگی روستایی یعنی تن سالم و دل خوش،صدای آواز پرندگان چه چه بلبلان ، هوای پاک ، به دور از گرد و غبار و دودِ کارخانه ها و ماشینها.به قول شاعر که میگه:

خوشا به حالت ای روستایی 

چه شاد و خرم چه با صفایی

نان به حد تلاش خود می خورند و قناعت پیشه می کنند. امروز به فکر سرمای زمستان هستند و شاکر نعمات خداوند. اگرچه خبر گرانی ها و مشکلات به گوششان می رسد اما نگاهشان به رزق و روزی حلالی است که در نتیجه تلاش خود از آب، خاک و هوای پاک کوهستان هدیه می گیرند. میهمان را حبیب خدا می دانند و برکت سفره شان را در پذیرایی خالصانه از میهمانان می بینند. سفره ساده روستاییان صفای دیگری دارد. در آن خبری از تجملات نیست اما هر لقمه ای که از این سفره می خورید با چاشنی صفا و صمیمیت مزه دار شده است.

برای کسب اطلاعات بیشتر به ایلیا مراجعه کنید.

وقتی پای در روستایی سنتی و اصیل می گذارید،  دلتان می خواهد سالهای سال در آن دیار زندگی کنید و رها شوید از هرآنچه آرامشتان را به تاراج برده است. دلتان می خواهد صدای طبیعت تنها لالایی شامگاهتان باشد و صبحگاه با صدای زنگوله دامهایی که برای چرا به جنگل می روند از اتاقتان خارج شوید و هوای پاک کوهستان را استشمام کنید. با صدای ضربه های تبر بر چوبهای خشکی که قرار است در سرمای زمستان بسوزد و به خانه تان گرما بخشد به استقبال ظهر بروید. عصرگاه بوی خوش شیر تازه به مشامتان برسد و با صدای قدم های آهسته و سالخورده مشتی که در مسیر بازگشت به منزل است به شب سلام کنید.

ساده زیستی و رهایی از خوی شهرنشینی کار آسانی نیست. قدم اول قناعت است و همت بالایی می طلبد. باید رها شوید از هرآنچه که پاهای شما را به شلوغی و دغدغه های زندگی شهری زنجیر کرده است.



من یک زندگی ساده روستایی می خواهم
زندگی بدون استرس و نگرانی
زندگی خالی از مشغله های سرسام آور
می خواهم شادتر باشم
ساده که میشوی
همه چیز خوب میشود
خودت ، غمت ، مشکلت ، غصه ات
هوای شهرت
آدمهای اطرافت حتی دشمنت
 

🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾


به یک زندگی ساده روستایی پناه ببر! در این صورت سه گنج خواهی داشت:
جسم سالم
ذهن آرام
زندگی به دور از بلند پروازی های احمقانه
مطلب مشابه: متن انگیزشی زندگی زیباست (متن های انرژی دهنده برای زندگی زیبا)


روستا مکانی آرامش بخش به دور از همه دغدغه ها و شلوغی های شهر است. جایی است که صبح با آواز بلند خروس هایش از خواب بیدار می شوی و در هوای تازه صبح در کنار درختان سرسبز و پربارش صبحانه را در اوج آرامش می خوری.
آدمهای ساده روستایی را باید
مثل یک تابلوی نقاشی ساعتها تماشا کرد
عمرشان کوتاهاست بسکه هر کسی از راه می رسد
یا ازشان سوء استفاده می کند
یا زمینشان میزند یا درس ساده نبودن
بهشان می دهد.

 نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

زندگی روستایی

23 فروردین 1404 توسط گمنام

زندگی روستایی یعنی تن سالم و دل خوش،صدای آواز پرندگان چه چه بلبلان ، هوای پاک ، به دور از گرد و غبار و دودِ کارخانه ها و ماشینها.به قول شاعر که میگه:

خوشا به حالت ای روستایی 

چه شاد و خرم چه با صفایی

نان به حد تلاش خود می خورند و قناعت پیشه می کنند. امروز به فکر سرمای زمستان هستند و شاکر نعمات خداوند. اگرچه خبر گرانی ها و مشکلات به گوششان می رسد اما نگاهشان به رزق و روزی حلالی است که در نتیجه تلاش خود از آب، خاک و هوای پاک کوهستان هدیه می گیرند. میهمان را حبیب خدا می دانند و برکت سفره شان را در پذیرایی خالصانه از میهمانان می بینند. سفره ساده روستاییان صفای دیگری دارد. در آن خبری از تجملات نیست اما هر لقمه ای که از این سفره می خورید با چاشنی صفا و صمیمیت مزه دار شده است.

برای کسب اطلاعات بیشتر به ایلیا مراجعه کنید.

وقتی پای در روستایی سنتی و اصیل می گذارید،  دلتان می خواهد سالهای سال در آن دیار زندگی کنید و رها شوید از هرآنچه آرامشتان را به تاراج برده است. دلتان می خواهد صدای طبیعت تنها لالایی شامگاهتان باشد و صبحگاه با صدای زنگوله دامهایی که برای چرا به جنگل می روند از اتاقتان خارج شوید و هوای پاک کوهستان را استشمام کنید. با صدای ضربه های تبر بر چوبهای خشکی که قرار است در سرمای زمستان بسوزد و به خانه تان گرما بخشد به استقبال ظهر بروید. عصرگاه بوی خوش شیر تازه به مشامتان برسد و با صدای قدم های آهسته و سالخورده مشتی که در مسیر بازگشت به منزل است به شب سلام کنید.

ساده زیستی و رهایی از خوی شهرنشینی کار آسانی نیست. قدم اول قناعت است و همت بالایی می طلبد. باید رها شوید از هرآنچه که پاهای شما را به شلوغی و دغدغه های زندگی شهری زنجیر کرده است.

 نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

یا فاطمه زهرا س

جستجو

موضوعات

  • همه
  • امام رضا
  • بدون موضوع
  • تبریک
  • تشکر
  • تولد افراد خاص
  • خانه بهشتی بسازیم
  • روز مرد
  • روز پسر
  • روزطلبه مبارک
  • زائرکربلا
  • زندگی روستایی
  • سفر آخرت
  • فوت عزیزان
  • یا فاطمه الزهرا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس